شفق سرخ در طبقه دوم
شفق سرخ در طبقه دوم
شفق سرخ در طبقه دوم
نويسنده: محمدمهدي رضوان
نگاهي به زندگي و پيكار علامه سيد عارف حسين حسيني
در مناطق شيعهنشين جهان، همواره بودهاند مرد يا مرداني كه با بذل جان و با تمام توان خويش، براي اداي تكليف الهي و انساني خويش، ايستادهاند، و پاراچنار، از جمله اين مناطق است.
در1366هجري، در اين منطقه، پسري به دنيا آمد كه بعدها فريادگر جهاد و آزاديخواهي همميهنانش شد: سيدعارف حسين حسيني. خروش روحي سيدعارف، او را پس از سالها تحصيل در كنار پدر، به پاي درسهاي امامخميني(ره) كشاند؛ درسهايي كه علاوه بر فقه و اصول، «اصول مجاهدت» و «عرفان انقلابي» را نيز در بر داشت.
در اين سالها و در سالهاي حضورش در ايران و قم، در درسهاي شهيد مطهري، شهيد مدني، آيتالله مكارم شيرازي و آيتالله وحيد خراساني شركت جست و در سال1398هجري، براي انجام رسالتي بزرگ، به پاكستان بازگشت.
آتشفشان انقلاب اسلامي، شعلهور شده بود. جهان اسلام و به ويژه شيعيان، به شدّت تحت تأثير دو عامل انقلاب اسلامي و رهبري امامخميني قرار داشتند. دشمنان اسلام كه از رشد الگوي انقلابي ايران و به طور مشخص از صدور انقلاب به جهان اسلام هراسناك بودند، در پاكستان هم شيعيان را تحت فشار قرار داده بودند. 25درصد مسلمانان پاكستان، شيعه هستند و بزرگترين اقليت اين كشور به شمار ميآيند. محمدعلي جناح، بنيانگذار پاكستان نيز شيعه بوده است.
شيعيان، در انجام مراسمهاي مذهبي خود، دچار مشكل شده بودند. مجبور به اجراي برخي قوانين اقتصادي متعارض با مباني فقه و حقوق شيعي بودند و در برخي مسائل مربوط به هويت مذهبي خود، به رسميت شناخته نميشدند. اين مسائل، باعث شده بود تا مقاومت و حركت بيسابقهاي در ميان شيعيان پاكستان شكل بگيرد. از نمودهاي اين مقاومت مذهبي در برابر حكومت، تظاهراتهايي بود كه به شهادت تعدادي از شيعيان انجاميد. سرانجام در سال1400، حكومت از سياست خود درباره شيعيان عدول كرد و مقداري از برخوردهاي خود كاست.
در 24 فروردين 1358، بزرگان شيعه در پاكستان، در نشستي در شهر «بهكر» كه دو روز به طول انجاميد، سازمان «نهضت اجراي فقه جعفري» را راهاندازي كردند. عارف حسيني، به شوراي عالي اين سازمان پيوست و در صف اول مبارزه مشاركت داشت. علامه «مفتي جعفرحسين» به عنوان اولين رهبر آن برگزيده شد. در شهريور1362، مفتي جعفرحسين فوت ميكند و به اتفاق آراء شوراي عالي نهضت، علامه سيد عارف حسين حسيني را به رهبري شيعيان و رياست نهضت برميگزيند. امامخميني(ره) هم با استقبال از اين انتخاب، رسماً ايشان را به عنوان نماينده خود در پاكستان معرفي ميكند.
او سازماندهي نهضت را از نو آغاز كرد. فعاليتهايش را در سطح كشور گسترش داد و در پانزدهم تيرماه1366 در يك اجتماع بزرگ، اين سازمان را به عنوان يك حزب سياسي معرفي كرد و بدينصورت، بر فرضيه جدايي دين از سياست، خط بطلان كشيد.
از حقوق پايمال شده شيعيان پاكستان، به صراحت و شجاعت دفاع ميكرد و در عين حال، هميشه منادي وحدت اسلامي و تقريب ميان مذاهب بود. براي روز قدس، اهميت بسياري قائل بود. پيامهاي او درباره روز قدس و ساير مسائل و مشكلات مسلمانان، گوياي اين حقيقت است.
خدمات ارزنده سيد عارف حسين، حقطلبان پاكستان را به ياد زندگي پربار او و درسهايي كه از وي آموختند مياندازد. تأسيس مدارس «دارالمعارف الإسلاميه» و «جامعه اهلبيت(ع)- انوارالمدارس»، تأسيس درمانگاههايي در پاراچنار و كراچي براي درمان افراد مستمند و بيبضاعت، ساخت حسينيههايي در «سقرسام» و «مؤمنآبد بنگش» و بناي سيزده مسجد در «كچي»، «شرسام»، «شبلان» و... از جمله ي اين خدمات است.
در سال1358 در پي حوادث خونين پاراچنار و طرفداري حكومت پاكستان از قاتلان و متجاوزان، عارفحسين اين سكوت را در هم شكست و عيد فطر آن سال را «روز سياه» ناميد. به دستور وي، بازار و مغازهها تعطيل شد و مردم، يكصدا، انزجار خود را از وضع حاكم ابراز داشتند. در نتيجه ي اين اعتراضات، حكومت، سيدعارف را دستگير كرد. پس از انتشار خبر دستگيري عارفحسين، مردم با سردادن شعارهاي «يا حجتبنالحسن، العجل، العجل» و «كلّ ارض كربلا، كلّ يوم عاشورا» به سوي زندان روانه شدند. اين اعتراض، 22روز ادامه داشت، در اين مدّت، 416تن از معترضان داوطلبانه به زندان رفتند تا در محضر عارفحسين، دانشاندوزي كنند. هنگاميكه رژيم با آزادي آنان موافقت كرد، عارفحسين گفت: «من در زندان، براي زندانيان، سلسله درسهايي را شروع كردهام كه فعلاً ناتمام است و تا وقتيكه اين درسها به پايان نرسد، از زندان بيرون نخواهم رفت!»
سيدعارف، آگاهي از تحولات زمان را لازم ميدانست. زنان را توصيه ميكرد كه از زنِ پس از انقلاب در ايران الگو بگيريد كه فرهنگ و معيارهاي مادي غرب را كنار زده، به ملاكهاي اسلامي روي آورده است. آغوش مادران را اولين تربيتگاه انسان ميدانست كه اين آغوش، بايد به قدري مطابق با معيارهاي اسلامي باشد كه پرورشيافتگان در آن، سربازان حقيقي اسلام باشند.
او همواره خطر صهيونيسم را فرياد ميكرد: «امروز اسرائيل غاصب، فلسطينيهاي مظلوم را قتلعام ميكند؛ ولي حاكمان- به اصطلاح- مسلمان كشورهاي اسلامي، به دوستي پشتيبان اسراييل، يعني آمريكا، افتخار ميكنند. بهترين مكان براي اعلام تنفر و انزجار از مشركين، مكه و مدينه است. جهاد در مقابل طاغوت، فريضه ديني ماست كه براي انجام آنها، هميشه آمادهايم. استعمار بداند كه فرد فرد شيعيان، از نيات آنها كاملاً آگاهاند و هر قدر بخواهند در پشت پرده بمانند، از ديد ما نميتوانند مخفي باشند.»
شامگاه سيزدهم مرداد1367، عارفحسين از پاراچنار به پيشاور آمد تا صبح روز چهاردهم، در يك مصاحبه مطبوعاتي در لاهور شركت كند و پس از آن، در سخنراني در اجتماع بزرگ مردم، موضوع مهمي را اعلام كند. اعضاي نهضت اجراي فقه جعفري در لاهور، مقدمات استقبال رهبرشان را تدارك ميديدند و در انتظار ديدارش بودند.
چهاردهم مرداد، با طلوع ستاره صبح، سيدعارف حسين، پس از اقامه نماز صبح، عازم طبقه دوم مدرسه علميه «جامعه معارفالإسلاميه» بود كه گلولهاي سربين، سينهاش را شكافت. طبق گزارش پزشكي قانوني، گلوله اصابت شده، آلوده به سم بوده است.
توگويي شهادت، تنها سرنوشت «مقلدان خميني» نيست؛ بلكه مجتهدان ره يافته نيز با آن همآغوشاند.
«روزي كه به پاكستان رسيديم، سيد عجيب دلشاد بود، يك روز به كنار مزار عارف حسيني رفتيم. آقامرتضي نشست كنار مزار، و براي ساعتي گريه كرد. معاون شهيد عارف حسيني آنجا بود. با چشماني شگفتزده به او نگريست! باتعجب پرسيد: «شما قبلاً ايشان را ديده بوديد؟» سيدمرتضي، اشكهايش را پاك كرد و از كنار مزار برخاست و گفت: «نه، من قبلاً ايشان را نديده بودم.» مرتضي تمام شهدا را ميشناخت. خون همه آنها در رگهاي او ميجوشيد. چهره هر شهيدي را كه ميديد، ميگفت: «فكر كنم روزي من او را ديدهام، اما همه آنان را مرتضي به چشم يقين ديده بود. شبهاي سيد، شبهاي نجوا با شهيدان بود.»(از کتاب همسفر خورشيد)
«... گرچه اين حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانيت متعهد اسلام را جريحهدار نمود، ولي مسئلهاي دور از انتظار ما و ملّتهاي مظلوم جهان و خصوصاً ملّت بزرگوار پاكستان كه خود طعم تلخ استعمار را چشيده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خويش را بدست آورده است، نبود. درد آشنايان جوامع اسلامي، هم آنان كه با محرومان و پابرهنگان، ميثاق خون بستهاند، بايد توجه كنند كه در آغاز راه مبارزهاند و براي شكست سدهاي استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدي، راه طولاني در پيش دارند و براي امثال علامه عارف حسين حسيني، بشارتي بالاتر از اين نبوده است كه از محراب عبادت حق، عروج خونين (ارجعي الي ربك) خويش را نظاره كند و جرعه وصل يار، از شهد شهادت بياشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد... ملّت شريف پاكستان كه به حق ملّتي انقلابي، عقيدتي و فرهنگي دارند، بايد تفكر اين شخصيت شهيد را زنده نگه دارند و نگذارند شيطانزادگان، جلو رشد اسلام ناب محمدي(ص) را بگيرند... اينجانب، فرزند عزيزي را از دست دادهام، خداوند تعالي به همه ما توفيق تحمّل مصائب و توان ادامه راه پرفروغ شهيدان را بيشتر از پيش، كرامت فرمايد، توطئه و مكر ستمگران را به خودشان برگرداند و ملّت پركرامت اسلام را در مسير جهاد و شهادت، ثابت قدم نگهدارد.» (23محرمالحرام1409، روحاللهالموسويالخميني)
«ما از هر حركتي كه براي محاكمه ي متهمين به قتل شهيد عارف حسيني صورت گيرد، حمايت ميكنيم، زيرا بايد مشخص شود اين بزرگوار كه همواره مردم را به وحدت در برابر استكبار جهاني دعوت ميكرد، به دست چه افراد مزدور و مرموزي به شهادت رسيد.» (بيانات مقاممعظم رهبري، در هفته وحدت 68/7/19)
منبع: نشريه امتداد - ش 44
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}